تقویت اعتماد به نفس در کودکان

تقویت اعتماد به نفس در کودکان

بسیاری از روان شناسان بر این باورند که داشتن اعتماد به نفس اصلی ترین نیاز هر کودک برای برخورداری از سلامت روان در بزرگسالی است و به عبارت دیگر، اگر والدین بتوانند احساس امنیت و خودباوری را در فرزندانشان از دوران خردسالی تقویت کنند نه تنها از بروز مسائل و مشکلاتی همچون کمرویی و اضطرابشان جلوگیری می شود بلکه آنها را برای داشتن زندگی سالم و موفق در بزرگسالی آماده می کنند.

یکی از نخستین عوارض اعتماد به نفس پایین در کودکان، وحشت آنها از قبول مسوولیت و احساس اضطراب است. اضطراب در کودکان با علائمی همچون رنگ پریدگی، لرزش اندام، لکنت زبان، تعرق غیرطبیعی و بالا رفتن بی دلیل ضربان قلب بروز می کند. کودکان با اعتماد به نفس پایین علاقه ای به مشارکت در فعالیت های جمعی با هم سن و سال هایشان را ندارند؛ انزواطلب می شوند و به همین دلیل بخش عمده ای از آموزش های مربوط به مهارت های اجتماعی را از دست می دهند.

ترس هم از عواقب دیگر اعتماد به نفس پایین در کودکان است. آنها از کشف کردن وحشت دارند و به همین دلیل جرات مطرح کردن ایده های نو را ندارند و به این ترتیب، خلاقیتشان سرکوب می شود. براساس تصور عامه مردم، کودکانی دچار ضعف در اعتماد به نفس می شوند که والدینشان آنها را تنبیه و تحقیر می کنند.

والدینی که فرزندانشان را با هم سن و سال هایشان مقایسه می کنند و نقاط ضعف آنها را مدام به یادشان می آورند، والدینی که کودکانشان را در حضور دوستان و آشنایان و بستگان تنبیه می کنند، والدینی که اعتقاد دارند فرزندانشان در خردسالی چیزی نمی فهمند و به همین دلیل نقطه ضعف ها و خطاهای آنها را به شوخی یا به گلایه در حضور آنها و بی هیچ پرده پوشی برای دیگران بازگو می کنند، والدینی که هنوز هم اعتقاد دارند نشانه ادب یک کودک، سکوت و بی تحرک بودن او در جمع است، همان هایی هستند که کودکانی ضعیف و بی اعتماد به توانمندی های خویش تربیت می کنند و بار پرورش فرزندانشان را روی دوش سیستم آموزشی می اندازند.

اگرچه کودکانی که از سوی والدینشان از نظر روانی و جسمی آزار می بینند از ضعف در خودباوری رنج می برند، اما گروهی دیگر از کودکان نیز وجود دارند که دقیقا در شرایط عکس کودکان آزار دیده پرورش می یابند و با این حال اعتماد به نفسی ضعیف دارند. این گروه از کودکان کسانی هستند که بیش از اندازه از سوی والدینشان مورد حمایت قرار می گیرند. در واقع والدین این کودکان در نقطه مقابل والدین کودک آزار قرار دارند و به بهانه عشق به فرزند، مسوولیت های کودکانشان را به جای آنها عهده دار می شوند و از تجربه شکست خوردن و پیروز شدن، محرومشان می کنند و به این ترتیب به رشد و پرورش روانی فرزندانشان آسیب می زنند و آنها را به شخصیت هایی وابسته و غیرمستقل تبدیل می کنند.

جام جم
***

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *