مداد سیاه و رنگین کمان

قصه مداد سیاه و رنگین کمان

پسر کوچولو دلش می خواست یک جعبه مداد رنگی داشته باشد. مداد سبز، آبی، بنفش، نارنجی… اما فقط یک مداد داشت. آن هم سیاه بود.
پسر کوچولو با مداد سیاهش نقاشی می کشید. دریای سیاه، کوه سیاه، جنگل سیاه و دشت سیاه.

مداد سیاه، پسر کوچولو را دوست داشت. توی دلش می گفت: کاش می توانستم آسمان نقاشی اش را آبی کنم. جنگل را سبز و دشت را طلایی… اما نمی توانست. او فقط یک مداد سیاه بود.

پسر کوچولو از صبح تا شب نقاشی می کشید. مداد سیاه کوچک و کوچک تر می شد. سرانجام، خیلی کوچک شد؛ آن قدر که پسر کوچولو نتوانست آن را بین انگشت هایش بگیرد.

پسر کوچولو بغض کرد. مداد را برد و توی باغچه گذاشت. مداد توی دلش گفت: چه قدر مهربان است! حتی دلش نیامد مرا دور بیاندازد و گریه اش گرفت.

همان موقع باران بارید. بعد، رنگین کمان شد. رنگین کمان بالای حیاط کمانه زد. توی باغچه مداد سیاه کوچک را دید که گریه می کرد.
رنگین کمان پرسید: چرا گریه می کنی؟

مداد سیاه گفت: توی این خانه پسر کوچولویی زندگی می کند. پسر کوچولویی که نقاشی را خیلی دوست دارد. دلم می خواست بهترین رنگ ها را به نقاشی هایش بدهم، اما نتوانستم. همیشه همه چیز را سیاه نقاشی کردم.

رنگین کمان گفت: غصه نخور… تو یک مداد سیاه دوست داشتنی هستی و لبخند زد.

هوا پر از رنگ شد. رنگین کمان از هر رنگ، ذره ای به مداد بخشید. بعد آرام آرام از آن جا رفت.

مداد مثل یک درخت توی باغچه سبز شد. قد کشید. شاخه داد. هر شاخه اش یک مداد کوچک بود. مداد سبز، سرخ، بنفش، آبی…

وقتی پسر کوچولو به حیاط آمد، مداد سیاه کوچکش سبز شده بود. هفت شاخه رنگی هم داشت. هفت تا مداد رنگی قشنگ.

پسر کوچولو کنار باغچه نشست. با تعجب به درخت مداد نگاه کرد. درخت مداد به سمت او خم شد. خودش را تکان داد. مدادهای رنگی مثل میوه پایین افتادند.

پسر کوچولو با شادی مداد رنگی ها را از توی باغچه جمع کرد.

مداد سیاه گفت: حالا می توانی آسمان را آبی بکشی… جنگل را سبز و دشت را طلایی!

آن وقت پسر کوچولو، اولین نقاشی رنگی اش را کشید. یک درخت سیاه که هفت شاخه رنگی داشت.

سروش خردسالان
***

27 دیدگاه برای مداد سیاه و رنگین کمان

  1. ندا گفت:

    خیلی قشنگ بود

  2. مریم گفت:

    بسیار عالی! سپاس!

  3. مامان مارال و غزال گفت:

    قشنگ بود

  4. زهرا گفت:

    عالی بود

  5. حسنا گفت:

    عالی بود 👌👌

  6. کیان ۷ ساله گفت:

    عالی بود. سپاس

  7. mansoor گفت:

    عالی بود دستتون درد نکنه
    فقط نمیدونم چرا موقع خوندنش بغضم گرفته بود😅

  8. sazgar گفت:

    دستتون درد نکنە بسیار بسیار عالی بود

  9. امیرعلی گفت:

    با اجازتون من اخرشو برا پسرم تغییر دادم .گفتم پسر کوچولو اولین نقاشی که کشید رنگین کمان بود

  10. ندا گفت:

    سلام خیلی قشنک بود اخرس مِن گفتم رنگین کمان کشید

  11. ستاره گفت:

    قصه قشنگی بود اونجا که مدادسیاه رشد کرد و شاخه رنگی دراورد بچه هام خیلی دوست داشتن

  12. صبا موسوی گفت:

    خیلی قشنگ بود

  13. ریحانه گفت:

    قصه خیلی قشنگی بود. ممنون

  14. حسین گفت:

    ممنون از قصه هاتون. خیلی زیبا بودن. بچه هام با قصه هاتون خوابیدن.

  15. فاطمه گفت:

    سلام چوخ خوشوم گلدی. ممنون قشنگ داستان لاریزدان

  16. مریم گفت:

    خیلی خوب بود، به خیال پردازی کودک خیلی کمک میکنه😍

  17. باران گفت:

    ممنون بابت قصه ی قشنگتون که بسیار مناسب و پرمحتوا هست برای کودکان.

  18. سحر گفت:

    خیلی قشنگ بود ممنون 🌹🌹🌹

  19. سید حجت دهقانیان گفت:

    دست مریزاد میگم به نویسنده داستان.
    عااااالی بود.

  20. محمد پارسا گفت:

    بسیار عالی
    فقط وسط های قصه ناراحت شدم که پسر کوچولو از مداد استفاده نمی کند و مداد سیاه گریه اش گرفت.

  21. محسن گفت:

    درود
    برای اجرای صوتی این داستان خواستم کسب اجازه کنم.
    خواهش منو برای این این درخواست بپذیرید.
    لطفا به این آیدی پیام ارسال بفرمایید nepton888
    🙏🙏🌹

  22. مریم گفت:

    داستانش قشنگه ولی بچه ممکنه دچار توهم بشه مداداشو ببره بکاره تو باغچه. بچه ها از داستان ها درس میگیرن.

  23. رها گفت:

    قصه قشنگی بود،دختر من خوشش آمد
    اینم نظرم دخترم
    🥰🥰🥰🥰😍😍😍😍

  24. حسین گفت:

    قشنگ بود

  25. محمد سام حاتمی گفت:

    عالی بود😘😘😘😍😍🤩😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘

  26. مهرسام گفت:

    پسرم میگه سیاه از کجا آورد که درخت رو کشید. رنگین کمون که سیاه نداره. آخرش گفتیم شاید رنگین کمونو کشیده یا از ترکیب رنگ های آبی و قرمز و زرد استفاده کرده😀

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *