خورشید خانه

خورشید خانه

آمد صدای پا
از راه پله ها
یعنی که آمده
بابا کنار ما

وقتی به دست او
در باز می شود
یک قصه قشنگ
آغاز می شود

با آن که خسته است
دستان او پر است
دارد همیشه او
یک ساک پُر به دست

از خنده های او
خوشحال می شوم
تا اوج آسمان
بی بال می روم

بابا به چشم من
خورشید خانه است
چشمان او پُر از
مهر و ترانه است!

«کامران شرفشاهی»


***

2 دیدگاه برای خورشید خانه

  1. تبریز گفت:

    شعر عالی بود با تشکر تیم

  2. محیا گفت:

    ممنون عالی بود.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *